مولانا و سایه و آیه
تاریخ انتشار: ۲۲ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۷۵۱۸۸
عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - در نوبت پيشين آورديم كه زین پس در کتابخانۀ عصر ایران، کتاب فيهمافيه را - بر اساس گزيدۀ استاد محمدعلي موحد - ورق میزنيم و در متن و حاشيهاش تامل میكنيم. همچنين گفتيم فيهمافيه نيمچهسخنرانيهای مولاناست و مولوی مثل سقراط بيشتر مرد گفتار بود تا نوشتار.
سقراط نه فقط اهل قلم نبود، بلكه اساسا فيلسوفی ضد قلم بود و نوشتار و نوشتن را تحقير میكرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایرانیان باستان نیز، دست کم در عصر هخامنشیان، گویا چندان اهل نوشتن نبودند و نوشتن را "کار اهریمن" میدانستند. برخی گفتهاند قلت مدارک مکتوب از عصر بلند ایران باستان، تا حدی ناشی از همین عقیده بوده؛ عقیدهای که مانع از فراگیر شدن نوشتن در میان ایرانیان و ثبت بسیاری از جزئیات آن دوران شد. الله اعلم.
نوشتهای بر پوست گوسفند
برگردیم به سخن سقراط. نوشتن بر پوست گوسفند مرده، امروزه برای ما هم تحقيرآميز به نظر میآيد ولی در زمان سقراط هر كسی نمیتوانست بر پوست نازك گرانقيمتی كه از گوسفند مرده جدا میكردند، بنويسد. غالبا اشخاص متعين از چنين امكانی برخوردار بودند.
به هر حال سقراط با كاغذ زمانۀ خودش بر سر مهر نبود. مولوی اما ضد كاغذ نبود ولي ظاهرا گفتن، در قياس با نوشتن، خوشترش میآمد. باری، برويم به سروقت نخستين مقالۀ فيهمافيه.
مولوی اولين مقالۀ این کتاب را با اين جملات آغاز میكند:
«سخن، سايۀ حقيقت است و فرع حقيقت. چون سايه جذب كرد، حقيقت به طريق اولی {حاصل} بود. خود سخن بهانه است. آدمی را با آدمی آن جزو مناسب جذب میكند نه سخن. بلكه اگر صدهزار معجزه و بيان و كرامات ببيند چون در او از آن نبی يا آن ولی جزوی نباشد مناسب، سود ندارد. آن جزو است كه او را در جوش و بیقرار میدارد. در كَه از كهربا اگر جزوی نباشد هرگز به سوی كهربا نرود. آن جنسيت ميان ايشان خفی است؛ در نظر نمیآيد.»
اما سخن، سايه حقيقت است يعنی چه؟ در جهانبينی مولانا، سايه شأن و منزلت چندانی ندارد؛ چراكه در تقابل با شمس و آفتاب قرار دارد. جايی كه شمس نباشد، سر و كلۀ سايه پيدا میشود. با اين حال در نگاه مولانا، سايه در اين عالم يكسره هم واجد نقش منفی و شایستۀ تحقیر نيست. نه تنها اين، كه حتی میتوان گفت از نگاه مولانا، سايه، آيه است. يعنی نشانی از حقيقت دارد و در مسير سالك، آيه و نشانهای برای رسيدن به حقيقت است.
در دفتر اول مثنوی، آنجا كه مولوی میخواهد شرح دهد كه حقيقت عشق چيست، میگويد:
هرچه گويم عشق را شرح و بيان
چون به عشق آيم خجل باشم از آن
گرچه تفسير زبان روشنگرست
ليك عشق بیزبان روشنتر است
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شكافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
آفتاب آمد دليل آفتاب
گر دليلت بايد از وی رو متاب
از وی ار سايه نشانی میده
شمس هر دم نور جانی میدهد
سايه خواب آرد ترا همچون سمر
چون برآيد شمس انشق القمر
كاملا پيداست كه از نظر مولوی، سايه خردكنشانی از آفتاب دارد اما اين نشان مختصر، به كار كسانی میآيد كه، خواسته يا ناخواسته، از آفتاب دور ماندهاند. مولوی در جای دیگری میگوید:
هین ز سایه شخص را میکُن طلب
در مسبب رو گذر کن از سبب
ما وقتی سایۀ کسی را میبینیم، قاعدتا در بند سایۀ آن فرد نمیمانیم و میدانیم در پی این سایه، کسی میآید. بنابراین به نگریستن ادامه میدهیم تا صاحب سایه را ببینیم. در واقع از نظر مولوی، سايه علاوه بر اينكه شأنی بيش از آيه ندارد، چيزی از جنس "دليل" است. برای اثبات وجود آفتاب، دو كار میتوان كرد: 1- در سايه بنشينيم و دليل بياوريم كه آفتابی در كار است 2- مستقيما به تماشای آفتاب برويم.
مولوی استدلاليون را سايهنشينانی ميداند كه فقط بويی از حقيقت به مشامشان رسيده است. پس «سخن، سايۀ حقيقت است»، يك معنايش اين است كه سخن، آيه و دليل حقيقت است؛ چيزي است كه شنونده و خواننده را به سمت حقيقت هدايت میكند. اگرچه از كلام و نگاه مولانا، چنين معنای مثبتی هم برمیآيد، ولی مولوی در فقرۀ فوق، نه در مقام تجليل "سخن" كه در مقام تعليل "پذيرش حقيقت" از سوی ابنای بشر است.
در واقع او میگويد هر چند كه سخن همچون آيه يا دليلی به سود حقيقت است، اما پذيرش حقيقت در اصل علت دارد نه دليل. اما آن علت چيست؟ علت همان "جزو مناسب" است. چرا كسی سخن سخنگويی را میپذيرد و كس ديگری نمیپذيرد؟ چون «آدمی را با آدمی آن جزو مناسب جذب میكند نه سخن.»
تسبیح کهربا
نبی و ولی صدهزار معجزه و بيان و كرامات هم در كار كنند، اگر در مخاطب «از آن نبی يا آن ولی جزوی نباشد مناسب، سود ندارد.» آن علت يا جزو مناسب كه خفی است و در نظر نمیآيد، ميان گوينده و شنونده همان نسبتی را برقرار میكند كه بين كهربا و كَه (كاه) برقرار است.
كهربا صمغ فسيلشدۀ درخت است كه در اثر مالش خاصيت الكتريسيته پيدا كرده و اجسام سبك (مثل كاه) را جذب میكند. پس اگر آن جزو مناسب در كار باشد، گوينده مثل كهربايی كه ربايندۀ كاه است، شنونده را میربايد و با خود میبرد به هر جا كه بايد.
اما در غياب اين جزو مناسب، از انبوه دلايل (يا به قول مولوی: صدهزار بيان) هم كاری ساخته نيست. اين نگاه تعليلگرايانه به حقپذيری بشر، البته خالی از آفت نيست. در نوبت بعدی به آفات اين علتگرايیِ غليظ میپردازيم و نكتههای ناگفته دربارۀ فراز نخست از مقالۀ نخست فيهمافيه را نیز گفته میكنيم .
کانال عصر ایران در تلگراممنبع: عصر ایران
کلیدواژه: مولوی فیه ما فیه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۷۵۱۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سایهروشنهای هفته بیستوپنجم؛ مدعیان، جام را به هم تعارف کردند!
هفته بیستوپنجم لیگ برتر فوتبال در حالی به پایان رسید که ۴ تیم بالای جدول با تساوی این هفته را تمام کردند تا جنگ قهرمانی در ۵ هفته آخر در اوج حساسیت ادامه داشته باشد.
به گزارش مشرق، هفته بیستوپنجم لیگ برتر فوتبال در حالی برگزار شد که شمارش معکوس برای رونمایی از قهرمان فصل شماره ۲۳ فوتبال حرفهای ایران آغاز شده است؛ رقابتهایی که هر چه پایان آن نزدیکتر میشود، حساسیت و استرس به اوج میرسد. مانند بازیهای هفته شماره ۲۵ لیگ که حساسیت بالا و فاصله نزدیکی امتیازی تیمها سبب شد تا تیمها دست به عصاتر از قبل حرکت کنند و نتیجه آن خوابآور و بیکیفیت بودن دو بازی مهم این هفته بود. در گزارشی فراز و فرودهای هفته بیستوپنجم را بررسی کردهایم.
فرصتسوزی مدعیان
برخلاف دورههای گذشته، این بار خبری از یک قهرمان زودهنگام نیست و انگار قرار است تا آخرین هفته هیجان ادامه داشته باشد، است، حساسیتی که باعث شد در هفته بیستوپنجم، هر ۴ مدعی اصلی قهرمانی که روی کاغذ همچنان شانس قهرمانی دارند، بازیهایشان را برابر هم به با تساوی به پایان برسانند تا این رقابت نزدیک همچنان ادامه پیدا کند.
استقلال صدرنشین لیگ، این هفته در تبریز برابر تراکتور تیم چهارم لیگ که نسبت به مدعیان دیگر کمترین شانس را برای قهرمانی دارد، به تساوی رسید. این اولین تساوی استقلال پس از دو برد متوالی بود. البته آبیها خوششانس بودند که پرسپولیس نزدیکترین رقیبشان که تنها یک امتیاز با صدر فاصله دارد، برابر سپاهان دیگر مدعی لیگ نتوانست کاری از پیش ببرد و با تساوی زمین بازی را ترک کرد تا همچنان در صدر رقابت میلیمتری ادامه داشته باشد. تساوی پرسپولیس با سپاهان، اولین تساوی این تیم پس از ۴ برد متوالی بود تا ترمز بردهای قرمزها هم این هفته کشیده شود. این در حالی بود که شاگردان اوسمار ویر، بهترین فرصت را برای رسیدن به صدر و پیش افتادن از استقلال داشتند.
در پایان این هفته استقلال با ۵۴، پرسپولیس با ۵۳، سپاهان با ۴۶ و تراکتور با ۴۱ امتیاز، تیمهای اول تا چهارم لیگ هستند، ۴ تیمی که در پایان ۵ هفته تا پایان لیگ، شانس قهرمانی دارند. البته با توجه به شرایط جدول، به نظر میرسد رقابت اصلی بین سرخابیها باشد، هر چند هنوز ۵ بازی دیگر باقی مانده و سپاهان و تراکتور هم هر چند کمتر هم همچنان روی کاغذ میتوانند به قهرمانی امیدوار باشند. البته این دو تیم این هفته فرصت داشتند تا با برتری برابر پرسپولیس و استقلال که حریفانش مستقیمشان در جنگ قهرمانی هستند، فاصلهشان را با صدر کمتر کنند اما قدر آن را ندانستند.
شهر خسته هر هفته امیدوارتر به ماندن
روزهای خوب نساجی با ساکت الهامی در هفته بیستوپنجم هم ادامه پیدا کرد تا این تیم قائمشهری که با هواداران پرشورش شهید وطنی را تبدیل به یکی از پرشورترین استادیومهای ایران میکنند، به ماندن در لیگ برتر امیدوار شود. نساجی این هفته توانست در اصفهان، ذوبآهن را شکست دهد تا دومین برد متوالی را به دست بیاورد.
آنها با ساکت الهامی در حال دور شدن از منطقه سقوط هستندو با آمدن این سرمربی ورق در قائهمشهر برگشته است. الهامی ۴ اسفند سال گذشته، به جای لوکاس آلکاراز اسپانیایی روی نیمکت نساجی نشست و در ۷ بازی که هدایت این تیم را بر عهده گرفته است، ۳ برد، ۲ مساوی و ۲ باخت کسب کرده و نساجی با ۲۲ امتیاز در رده سیزدهم جدول قرار دارد.
البته فاصله یک امتیازی با تیم پانزدهم جدول سبب شده نساجی همچنان خطر سقوط را احساس کند، با این حال آنها در سه هفته اخیر با ۲ برد و یک مساوی، از مسیر شکست دور بودهاند تا هواداران تیم شهر خسته امیدوار شوند که با ادامه این روند میتوانند همچنان فصل آینده هم مهمان لیگ برتر باشند.
خوزستان در خطر سقوط
لیگ برتر در حالی هفته بیستوپنجم را پشت سرگذاشت که سه تیم پایین جدولی هر سه تیم خوزستانی هستند تا استانی که مهد فوتبال ایران است، روزهای تیرهای را در لیگ تجربه کند. این هفته صنعت نفت که قعرنشین لیگ است مقابل هوادار شکست خورد تا سومین شکست متوالی این تیم آبادانی ثبت شود و آنها فاصله زیادی با خداحافظی از لیگ برتر نداشته باشند.
استقلال خوزستان هم با وجود ثبت عملکرد بهتر در نیمفصل دوم، این هفته در اهواز برابر ملوان به تساوی رسید تا در رده یکی مانده به آخر جدول بماند. شاگردان سیروس پورموسوی در سه هفته اخیر شکستی نداشتهاند اما دو مساوی و یک برد در سه هفته گذشته نتوانسته آنها را از منطقه خطر دور کند.
فولاد هم این هفته در اراک مقابل آلومینیوم، به تساوی رسید تا حسرت این تیم برای برد به ۸ هفته برسد، حسرتی که نشان میدهد آمدن عبدالله ویسی هم نتوانسته دردی از این دوا کند. فولاد در ۸ بازی اخیر، ۴ مساوی و ۴شکست کسب کرده است و از آخرین برد این تیم نزدیک به ۷۰ روز میگذرد.
فولاد با ۲۲، استقلال خوزستان با ۲۱ و صنعت نفت با ۱۶ امتیاز، به ترتیب تیمهای چهاردهم، پانزدهم و شانزدهم جدول لیگ برتر هستند. با توجه به این شرایط به نظر میرسد ماندن صنعت نفت احتیاج به یک معجزه داشته باشد اما فولاد و استقلال خوزستان با توجه به فاصله امتیازی کم با تیمهای بالاترشان، درصورت کسب نتایج لازم در هفتههای باقی مانده از لیگ، شانس بیشتری برای ماندن دارند.